بـــــــــــرای تو مینویسم آهستــه بخوان

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ بـــــــــــرای تو مینویسم آهستــه بخوان خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

 داور قلبم ...

 


نه سوت دارد نه کارت قرمــز
 

راحت باش 
 

تا دلت میـــــخواهد
 

خـطا کــــن...
 
 
 

[ جمعه 27 بهمن 1391برچسب:, ] [ 1:3 ] [ Amir ]

[ ]

 


از چه بنویسم؟
 

از آرزوهایی که نشکفته خزان زده شده اند؟
 

یا از تمام احساساتم
 

که زیر پاشنه های هوس تو...
 

تکه تکه شد؟؟
 

[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, ] [ 23:47 ] [ Amir ]

[ ]

 هـــــــی لعـــنتی


میخواهم توصیف ات کنم...

خیاط نبودی...

اما خوب وصلـــه های جور واجـــــور به من زدی

آشپـــــــــــز نبودی..

اما چه آش چــــــــربی برایم پختــــــــــی

کفــــــــاش نبودی....

اما چه به اندازه کفش رفتن ام را دوختـــــــی

ومــــــــــــن...

دیوانه نبودم....

اما چـــــه دیوانه وار دوست ات   میدارم هنـــــــــــوز..
 
 
 
 

[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, ] [ 23:40 ] [ Amir ]

[ ]

 


آهسته و بی سرو صدا ...



تند تند و پر هیجان ...



هرجوری که دلت خواست


فدای سرت


دیگر چه فرقی می کند !؟؟



وقتی هزار بار بند خورده است ...



این چینی نازک تنهـــایی من



تو فقط بیــــا بانو .
 
 
 

[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, ] [ 23:32 ] [ Amir ]

[ ]

 چـــــه به کش به کــــشی شـــــده


بی تـــــو بودن را درد می کشــــــــــــــــم

با درد فریاد می کشــــــــــــم...

فریـــاد از خشـــــم می کشـــــم

با خشــــم هم, مثل همیشـــــه

سیگــــــار های تلخـــــــــــ ـ ـ ـ را....
 
 

[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, ] [ 23:26 ] [ Amir ]

[ ]


اگه تو دنیا هیچی هیچی نداشته باشی مطمئن باش سه چیز همیشه مال تو هست:خدای مهربون، فکرای قشنگ وقلب کوچیک من   

 

   ولنتاین مبارک 

 

 

 

 

 

[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, ] [ 15:24 ] [ Amir ]

[ ]

 ترکت میکنـــــم و تنهایت  میگـذارم


تا بیـش از این انرژی ات را صرف نکنــی برای

صادقانه دروغ گفتـن

خالـصانه خیانت کردن

و عاشـقانه بی وفایـــــی کردن

و چه حس پوچـــــی بود که میپنداشـــــتم 

لایــــــق اعتمــــادی ...!
 

[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, ] [ 22:27 ] [ Amir ]

[ ]

به حرمت نان و نمکی که با هم خوردیم
 
نان را تو ببر
 
که راهت بلند است و طاقتت کوتاه
 
نمک را بگذار برای من
 
می خواهم این زخم همیشه تازه بماند
 
 
 

[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, ] [ 21:16 ] [ Amir ]

[ ]

 نمی دانم خوابم یا بیدار..


کم کم باید به نبودنت عادت کنم..

از وقتی تو رفتی..

من ماندم و یک دنیا دلتنگی..

چیزی که تو هیچگاه طعم اش را نچشیدی..

کاش تو هم وابسته بودی..

آنگاه..

طعم دلتنگی را می چشیدی
 
 

[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, ] [ 21:9 ] [ Amir ]

[ ]

 هنوز هم ، حوالی خواب های شبانه ام

 

پرسه میزنی ....

لعنتی !!!

... دیر وقت است

آرام بگـــــــیر

.......

بُگذار

یک امشب را آسوده بخوابم......
 
 
 
 
 
 

[ سه شنبه 24 بهمن 1391برچسب:, ] [ 21:3 ] [ Amir ]

[ ]

 


نمی دانم چرا رفتی؟ 
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم ... 
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم ... 
پس ازِ یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تو را از بین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم ... 
و تو در پاسخ " آبی ترین موج تمنای دلم "گفتی : 


دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی ! 


و من تنها برای دیدن زیبایی , آن چشم تو را در دشتی از تنهایی وحسرت رها کردم 
مهم این بود" آخرین حرفت "
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت 
حریم چشمهایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمی دانم چرا رفتی؟ 
نمی دانم چرا ، شاید خطا کردم 
و تو بی آن که فکر غربت چشمان من باشی ! 
نمی دانم کجا ، تا کی ، برای چه ... 
ولی رفتی و بعد از رفتنت باران چه معصومانه می بارید ... 
نمی دانم چرا ؟ 


ولی دوباره برای شادی و خوشبختی باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم...!!!
 
 
 

[ شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:55 ] [ Amir ]

[ ]

 وقتی خانه عشقت پناهگاه خستگی ام شد اندیشیدم که الهه عشق،ناب ترین عشق هستی را نصیبم کرده است


عزیزم آهنگ صدایت زیبا ترین ترانه زندگیم

نفس هایت تنها بهانه نفس کشیدنم و وجودت تنها دلیل زنده بودنم است

پس با من بمان تا زنده بمانم

به چشمان مهربان تو می نویسم حکایت بی نهایت عشق را ،

تا بدانی که محبت و عشق را در چشمان تو آموختم و با تو آغاز کردم

به پاکی چشمانم قسم که تا ابد با تو می مانم

بی آنکه دغدغه فردا را داشته باشم

زیرا می دانم فردا بیشتر از امروز دوستت خواهم داشت.


دوستت دارم.
 
 

[ شنبه 21 بهمن 1391برچسب:, ] [ 19:44 ] [ Amir ]

[ ]

 

من غرورم را به راحتی به دست نیاورده ام

 

که هر وقت دلت خواست خردش کنی…!!!

 

غرور من اگر بشکند

 

با تیکه هایش شاهرگ زندگی تو را نیز خواهد زد

 

 

[ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, ] [ 23:43 ] [ Amir ]

[ ]

 

شانه ات کو ؟؟؟

دنیایم باز بهم ریخته ...

 

 

Photo-skin.ir-Light151

[ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, ] [ 23:41 ] [ Amir ]

[ ]

 

 

[ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, ] [ 22:49 ] [ Amir ]

[ ]

 چقدر کم توقع شده ام

 

 نه آغوشت را می خواهم

 
 نه یک بوسه
 
 
نه دیگر بودنت را..
 
 
همین که بیایی
 
 
و از کنارم رد شوی کافیست
 
 
مرا به آرامش می رساند....
 
حتی اصطحکاک سایه هایمان... 
 
 
 
 
 

[ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, ] [ 22:16 ] [ Amir ]

[ ]

 

 استعداد عجیبی در شکستن داری

قلب...

غرور...

پیمان..

استعداد عجیبی در نشستن دارم

به پای تو...

به امید تو...

در انتظار تو...
 
 

[ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, ] [ 22:8 ] [ Amir ]

[ ]

 در جلسه امتحان عشق من مانده ام و یک برگه سفید !

یک دنیا حرف ناگفتنی
و یک فعل تنهایی و دلتنگی . . .
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمی شود !
در این سکوت بغض آلود ،
قطره کوچکی هوس سرسره بازی می کند !
و برگه سفیدم ، عاشقانه قطره را به آغوش می کشد !
عشق تو نوشتنی نیست . . .
در برگه ام ، کنار آن قطره ؛ یک قلب کوچک می کشم ♥
وقت تمام است ، برگه ها بالا . . .
 
 

[ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, ] [ 21:55 ] [ Amir ]

[ ]

 

شده بعضی وقتا دیگه دوستش نداشته باشی؟ 
به خودت می گی اصلاً واسه چی دوستش دارم؟ 
مگه کیه؟ 
مگه واسم چیکار کرده؟ 
مگه چی داره که از همه بهتر باشه؟ 
اصلاً من که خیلی از اون بهترم.... بعد به خودت می خندی که اصلاً واسه چی اینقدر خودتو اذیت کردی؟ یهو، یه چیزی یادت میاد.... یه چیز ِ خیلی کوچیک.... 
یه خاطره.... 
یه حرف.... 
یه لبخند.... 
یه نگاه.... 
و بعد.... 
همین.... 
همین کافیه تا به خودت بیای و مطمئن بشی که 
نمی تــــــــــونی فراموشــــــش کنی
 

[ جمعه 20 بهمن 1391برچسب:, ] [ 14:16 ] [ Amir ]

[ ]

 

عاشقانه هایی کوتاه




دلگیر میشوم وقتی فکر میکنم که عاشقانه هایی که برایت مینویسم 
مثلِ چای هایی هستند که خورده نمیشوند! 
یخ میکنند و باید دور ریخت! 

*** 

اینکه گاهی سیگار می گیرد در دست 
یعنی هنوز هم 
نشانی از تو 
در خاطرش هست! 

*** 

تا حالا شده عاشق بشی ولی دلت نخواد بدونه؟؟؟؟ 
تا حالا شده تمام شب گریه کنی بدون اینکه بدونی چرا 
دلت بخواد تا صبح بیدار بمونی ولی بدونی به جایی نمی رسی 
تا حالا شده رفتنشو تماشا کنی ولی نخوای بره 
بعد آروم تو دلت بگی دوست دارم اما نخوای بدونه 
تا حالا شده.... 

*** 

گاهی 
زندگی یعنی 
دوست داشتن تو 
بی هیچ امیدی !!! 

*** 

...در انتهای جاده 
چشم در راه منتظر ماندم 
تا 
چشم هایم تمام شد!! 
تو این بار آغازم کن


 

[ پنج شنبه 19 بهمن 1391برچسب:, ] [ 21:10 ] [ Amir ]

[ ]

مجله اینترنتی دانستنی ها ، عکس عاشقانه جدید ، اس ام اس های عاشقانه